کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر: زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم). رخت رها کن که گران رو کسی کز سبکی زود به منزل رسی. نظامی. و چون ماه گران رو باشد... گویند که قمر تقصیر کرد و اگر قمر سبک رو باشد... (جهان دانش ص 114)
کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر: زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم). رخت رها کن که گران رو کسی کز سبکی زود به منزل رسی. نظامی. و چون ماه گران رو باشد... گویند که قمر تقصیر کرد و اگر قمر سبک رو باشد... (جهان دانش ص 114)
شتاب رو. (رشیدی). تعجیل و شتاب کننده. (برهان). تیزرو. (آنندراج). آنکه بشتاب رود: اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست. سعدی. قلم بیمن یمینش چو گرم رو مرغیست که خط بروم برد دمبدم ز هندوبار. سعدی. در سیرو سلوک گرم رو باش خرمن میسوز و دانه میپاش. نزاری قهستانی. گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ. ، عاشق بی صبر. (برهان) (آنندراج) : ای دریغا عاشقان گرم رو در راه دین تیر ایشان دیده دوز و عشق ایشان سینه مال. سنایی. ، سالک چالاک. (برهان) (آنندراج). سالک طریقت: ای مرد گرم رو چه روی بیش از این به پیش چندان مرو به پیش که پیشان پدید نیست. عطار. چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای. سعدی (بوستان). ، با حرارت و شهامت طی طریق کننده: گرم رو چون جسم موسی کلیم تا به بحرینش چو پهنای گلیم. مولوی
شتاب رو. (رشیدی). تعجیل و شتاب کننده. (برهان). تیزرو. (آنندراج). آنکه بشتاب رود: اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست. سعدی. قلم بیمن یمینش چو گرم رو مرغیست که خط بروم برد دمبدم ز هندوبار. سعدی. در سیرو سلوک گرم رو باش خرمن میسوز و دانه میپاش. نزاری قهستانی. گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ. ، عاشق بی صبر. (برهان) (آنندراج) : ای دریغا عاشقان گرم رو در راه دین تیر ایشان دیده دوز و عشق ایشان سینه مال. سنایی. ، سالک چالاک. (برهان) (آنندراج). سالک طریقت: ای مرد گرم رو چه روی بیش از این به پیش چندان مرو به پیش که پیشان پدید نیست. عطار. چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای. سعدی (بوستان). ، با حرارت و شهامت طی طریق کننده: گرم رو چون جسم موسی کلیم تا به بحرینش چو پهنای گلیم. مولوی
گویندۀ سخنان نرم و ملایم. آنکه سخنی دلفریب گوید. گویندۀ سخنان شیوا و دلچسب. ملیح: چو کافور موی و چو گلبرگ روی دلش رزمجوی و زبان گرم گوی. فردوسی. چو کافور گرد گل سرخ موی زبان گرم گوی و دل آزرم جوی. فردوسی
گویندۀ سخنان نرم و ملایم. آنکه سخنی دلفریب گوید. گویندۀ سخنان شیوا و دلچسب. ملیح: چو کافور موی و چو گلبرگ روی دلش رزمجوی و زبان گرم گوی. فردوسی. چو کافور گرد گل سرخ موی زبان گرم گوی و دل آزرم جوی. فردوسی
مردمی را گویند که گوش ایشان سنگین باشد، یعنی دیر بشنود و کر را نیز گویند چه گران گوشی به معنی کری آمده است. (برهان). کر. اطروش. موقور. (مهذب الاسماء) : گران گوشی به قزوینی گفت: شنیدم زن کرده ای. گفت: سبحان اﷲ تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی. (از منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 163). اگر راحت بخواهی در همه حال بشو هر جا گران گوش و زبان لال. میر نظمی (از شعوری ص 310)
مردمی را گویند که گوش ایشان سنگین باشد، یعنی دیر بشنود و کر را نیز گویند چه گران گوشی به معنی کری آمده است. (برهان). کر. اطروش. موقور. (مهذب الاسماء) : گران گوشی به قزوینی گفت: شنیدم زن کرده ای. گفت: سبحان اﷲ تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی. (از منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 163). اگر راحت بخواهی در همه حال بشو هر جا گران گوش و زبان لال. میر نظمی (از شعوری ص 310)
گزاف گوی. گزافه گو. گزافه گوی. لاف زن. بیهوده گوی. خراص. (ملخص اللغات حسن خطیب) : خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدند و پوشیده خنده میزدندی که وی گزافگوی است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176). ویشان ز بد گزاف گویان خود را بسرشک دیده شویان. نظامی. زین عقل گزاف گوی پردعوی بگذار که شب گذشت ای ساقی. عطار. رجوع به گزاف گفتن شود
گزاف گوی. گزافه گو. گزافه گوی. لاف زن. بیهوده گوی. خراص. (ملخص اللغات حسن خطیب) : خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدند و پوشیده خنده میزدندی که وی گزافگوی است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176). ویشان ز بد گزاف گویان خود را بسرشک دیده شویان. نظامی. زین عقل گزاف گوی پردعوی بگذار که شب گذشت ای ساقی. عطار. رجوع به گزاف گفتن شود
تندرو گرم ران، تعجیل کننده شتابنده: نفس سرد سحر گرم رو از بهر چراست ک یادم آمد: زپی آنکه رسول چمن است. (مجیر بیلقانی)، تعجیل کننده شتابنده، عاشق بی صبر، سالک چالاک
تندرو گرم ران، تعجیل کننده شتابنده: نفس سرد سحر گرم رو از بهر چراست ک یادم آمد: زپی آنکه رسول چمن است. (مجیر بیلقانی)، تعجیل کننده شتابنده، عاشق بی صبر، سالک چالاک